Friday, September 09, 2005

سلامی دوباره

بلاخره بعد از مدتها الافی تونستم دوباره فونت فارسی رو نصب کنم. و دوباره اینجا بنویسم این روزا وقت آزاد بیشتری دارم و مشغول یه پروژه جدید هستم توی پست های بعدی جزییات بیشتری رو اینجا می آرم این روزا بیشتر با گلابم صحبت می کنم بعد این همه سال تونستم باهاش تلفنی صحبت کنم. همینم غنیمته توی غربت راستی یاد داشت های نیک آ هنگ هم تازه گی ها جالب شده منو می بره به اون دوران دلشوره و نکبت که اصلن حال و روزه خوبی نداشتم. بعد جریان کوی دانشگاه تهران و سرکوب تظاهرات و سرخوردگی شدیدی که داشتم خودم تبعید کردم به یه روستای دور از هیاهوی تهران راستش هم سر خورده بودم و هم بیکار واسه همین تصمیم گرفتم برم روی یه تیکه زمین که از مادرم گرفتم یه جوجه کشی راه بندازم و از همین جا دوران در بدری های من شروع شد و تا همین الان که دارم اینا رو می نویسم ادامه داره راستش فکر می کنم حالا حالا هم اینجا و دور از اون جا توی این تبعیدی که از اون روز شروع شد بمونم.تا بعد

No comments: